عنوان تحقیق : نظام احسن پژوهشگر: وحدانی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه نظام احسن در فلسفه رابطه علم عنایی با نظام احسن رابطه شر با نظام احسن تبیین نظام احسن مجموعه هستی نتیجه گیری مقدمه: بر اساس پذیرش اصل واقعیت و اینکه انسان و جهان و پیوند آنها با هم پنداری نبوده بلکه دارای واقعیت می باشد مسئله ای به نام نظم و هماهنگی و هم چنین مطلبی به نام نظام احسن مطرح می شود که آیا واقعیت های جهان هماهنگ و منظم اند یا پراکنده و گسیخته ؟ و آیا بر فرض نظم و هماهنگی دارای بهترین نظام و محکم ترین انسجام می باشند یا اینکه نظامی احسن از وضع موجود متصور و ممکن خواهد بود؟ و محور بحث در نظام احسن تنها موجودات جهان ماده که با احساس و استقرا و تجربه قابل بررسی می باشند نیست بلکه تمام آنچه موجودند خواهد بود اعم از مجرد و مادی و هم چنین اعم از دنیا و آخرت وخلاصه هر چیز که هستی آن با برهان ثابت است در قلمرو این بحث قرار خواهد داشت.و در نقد و تحلیل اصل مسئله سهمی داشته و جای سخن از آنها به عنوان اشکال یا تایید باز می باشد. و از این رو روشن می شود که این بحث یک بحث عقلی محض است نه علمی و تجربی و طرح این مسئله همان طور که بر اساس اصل واقعیت در برابر انکار ان یعنی سفسطه استوار است بر پایه های دیگری نیز مبتنی خواهد بود و آن اینکه اگر واقعیت جهان هستی همراه با وحدت شخصی محض بوده است و هیچ گونه کثرت و تعددی در آن راه نداشته زمینه برای مسئله نظم نخواهد بود زیرا در وحدت صرف جای هیچ گونه توهم و ناسازگاری بین حقایق نمی باشد . از سویی با پیشرفت علوم و طرح نظریه های گوناگون هر روز پرده ای از راز های طبیعت بر داشته می شود که روشن می کند نظام جهان از نظر علوم بسیار پیچیده و دقیق است از این رو دانشمندان خود را با نظامی برتر رویارو می بینند و البته وجود شرور و نقایص شبهه برتر نبودن نظام جهان را به ذهن می رساند .اما فلاسفه با اثبات نظام احسن ، و طرح مباحث مختلف در رابطه با ان این تعارض ظاهری را بر طرف کرده اند. ملا صدرا بر پایه نظام فلسفی خود ، حکمت متعالیه ، جهان هستی را بر آمده از نظام ربانی دانسته که در این صورت دارای بهترین شکل ممکن است . در این مقاله به صورت مختصر به بررسی مباحث مطرح شده در این زمینه البته بر پایه فلسفه ملا صدرا می پردازیم. نظام احسن در فلسفه: چون مبانی گوناگون فلسفه از لحاظ دقت و عمق با یکدیگر تفاوت دارند اثبات نظام احسن در جهان هستی بر همه آن مبانی یکسان نیست زیرا هر مکتبی که دید توحیدی او عمیق تر و نگرش وحدت و انسجام جهان در آن دقیقتر باشد اثبات نظام احسن بر پایه آن مکتب آسان تر است و بالعکس . به عنوان مثال در مکتب اصالت ماهیت چون هر ماهیتی از ماهیت دیگر مستقل و هر یک از دیگری منعزل می باشد و غیر از ماهیات چیز دیگری در جهان نیست بنا براین اثبات انسجام و هماهنگی برای سراسر جهان نه تنها آسان نیست بلکه ممتنع است. ولی بر مبنای اصالت وجود با قول به انکه وجودات مراتب حقیقت تشکیکی یک واقعیت می باشند که هم وحدت در انها حقیقی است وهم کثرت و هم ظهور وحدت آنها در کثرتها حقیقی است و هم رجوع کثرتها به آن وحدت واقعی است با توجه به تحقق این امور چهار گانه اثبات نظام احسن برای جهان هستی دشوار نیست فقط کافی است به جواب اشکال های مسئله پرداخت. عناوین موضوعاتی که بر اساس حکمت متعالیه در جهت اثبات این نظام احسن مطرح می شود در ادامه مقاله آورده خواهد شد و با توجه به گستردگی مطالب در سایر مکاتب فلسفی و هم چنین با توجه به اختصار مقاله از حواشی و مطالب غیر از فلسفه متعالیه تا حد امکان پرهیز می شود. در ابتدا به بررسی یکی از ویژگی های بر جسته واجب تعالی که به تبیین نظام احسن می انجامد تحت عنوان عنایت و رابطه علم عنایی می پردازیم. رابطه علم عنایی با نظام احسن: واژه عنایت را به عنوان توجه ، قصد ، ارادت و اهتمام امور دانسته اند. "العنایة هی کون الا ول عالما لذاته بما علیه الوجود فی نظام التم و الا خیر الاعظم" عنایت یا حکمت الهی از بر آیند سه صفت حاصل می شود . ملا صدرا در تعریف عنایت می گوید : عنایت به معنای این است که ذات باری تعالی لذاته به جهان هستی و نظم اتم وجود داناست بدان صورت که در نظام اتم و اکمل آفریده شده است در عین حال ، علم عنایی حق عین خلق ، و عین نظام احسن است . هم چنین ذات حق علت است لذاته برای خیر و کمال در حد اعلی و نهایت امکان ، در حالی که به همان نحو از آن راضی است .سه مفهوم علم ، علت ، رضا مشمول عنایت و به عبارت دیگر معنای آن شمرده می شوند همه انها عین ذات باری تعالی هستند .ذات او عین علم به نظام احسن و عین سبب تام برای نظام خیر و عین رضای به آن است که همان مشیت باشد یعنی رضا. ملا هادی سبزواری نیز عنایت را از مراتب علم الهی می داند . اگر به درستی این چنین است پس وجود این همه امور شر، گناه و بدی در نظام احسن ما از چه روست؟آیا این مورد نمی تواند مثال نقضی باشد بر این که نظام احسن بر جهان حاکم نیست ؟پس باید به طرح بحث جدیدی بپردازیم. رابطه شر با نظام احسن: آنچه در نظام احسن جهان به نام خیر و شر مطرح است غیر از چیزی است که در حکمت عملی به عنوان حسن و قبح مطرح می شود چون مورد اول مربوط به حقایق نظام هستی است و دومی ناظر به اعتباریات قانونگذاری. هم چنین پیدایش شرور اشکالی بر اصل نظم وارد نخواهد کرد زیرا شرور نه با تصادف و هرج و مرج پیدا می شود ونه با نظام علی و معلولی مخالف است بلکه یقینا هر شری دارای علت خاص خود است . پس پیدایش شرور نه نقض علیت است و نه با اصل نظم ناسازگار است تنها با نظام غایی و حکمت مبدا فاعلی سازگار نیست . که برای حل ان برهانی اقامه شده که خلا صه آن این است: چون شر معدوم بالذات است و موجود بالعرض دارای علت بالعرض و هم چنین معلول بالعرض خواهد بود نه بالذات بنال بر این مبدا فاعلی بالذات ندارد تا این که غایت بالذات و هدف ذاتی برای ان فرض شود آنگاه مورد اعتراض قرار گیرد که با حکمت مبدا فاعلی ساز گار نمی باشد و چیزی که به آن در اینجا اشاره شد دو مطلب است : اول اینکه خیر و شر به وجود و عدم حقیقی بر می گردد نه اعتباری و دوم اینکه خیر و شر غیر از نظم و بی نظمی است تا خیر.معادل با نظم و شر معادل با بی نظمی باشد .خلاصه این که اگر وجود خیرات دلیل وجود مبدا جهان بود پیدایش شرور ناقض ان می بود چون نشان می داد که مبدای در جهان نیست بلکه پدیده های عالم در اثر بر خورد های مختلف پیامد های گوناگون خوشایند و نا خوشایند خواهد بود و برای هیچ کدام مبدای نمی بود اما اگر دلیل وجود مبدا جهان نظم عالم بود خیر یا شر بودن حادثه تاثیری در این جهت نداشت بلکه در باره اثبات حکیم بودن مبدا و تحقق نظام غایی سؤالی مطرح می شود که پاسخ کافی دارد خلاصه پیدایش شرور در اثبات مبدا عالم خدشه وارد نمی کند بلکه در اثبات صفت کمالیه برای آن مبدا مثل حکیم و عادل یا واحد بودن سؤال پدید می آورد که باز هم بعد از تحقیق روشن می شود پیدایش شرور با هیچ وصفی از اوصاف کمالی مبدا جهان ناسازگار نیست و اثبات مبدا نظام فاعلی ربطی به بحث نظام غایی ندارد تا شر بودن آن سلسله آسیبی به اصل مسئله وارد کند. وجود و خیر مساوی بلکه مساوق یکدیگرند به طوری که هر موجودی خیر و هر خیری نیز امری وجودی است اما شر و عدم این طور نیستند بلکه عدم اعم از شر است به طوری که هر شری عدم نیست اما هر امر عدمی شر نیست و چون خیر و شر نقیض یکدیگر نیستند بلکه عدم و ملکه مقابل آن می باشد بنا برا ین خیر و شر همان وجود و عدم که نقیض یکدیگرند نیست . این خیر عین هستی واقعی است که در حکمت نظری مطرح است نه یک امر اعتباری که در حکمت عملی طرح می شود و هم چنین خیر و سعادت که در بحث علم النفس به عنوان کمال نفس مطرح می شود درجه کامل وجود مراد است نه قرار دادی و اعتباری که د رمسائل ارزشی مطرح می شود . چون وجودی بودن خیر و نیز خیر بودن وجود به عنوان یک اصل بیّن یا مبیّن در فلسفه مطرح است می توان زمینه عدمی بودن شر را فراهم کرد زیرا اگر شر عدمی نباشد هر وجودی خیر نخواهد بود بلکه برخی از وجود ها خیر بوده و بعضی از آنها شر می باشد در نتیجه خیر بودن لازمه وجود نیست و هیچ گونه تساوی بین آنها نخواهد بود چه رسد به مساوقه .پس آنچه خیر حقیقی و ذاتی است وجودی است نه عدمی چه این که هر چه وجود حقیقی دارد از ان جهت که وجود دارد خیر است و نه هر گز یک امر عدمی خیر است و نه یک امر وجودی شر. شهید مطهری درباره مسئله نظام احسن و اشکال شرور چنین نوشته است : " مسئله نظام احسن و اشکال شرور از مهم ترین مسائل فلسفه است. این مسئله در غرب و شرق موجب پیدایش فلسفه های ثنویت و مادی گری و بد بینی شده است. فلاسفه شرق و غرب به اشکال شرور توجه کر ده اند ولی تا آن جائی که مطالعه کرده اند پاسخی قاطع برای این اشکال نیافته اند اما فلاسفه اسلامی اشکال را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده از عهده پاسخ بر آمده و راز مهمی را گشوده اند ." هم چنین آقای جوادی آملی نوشته است : " در این بحث پرسش این است که شر با صرف نظر از عدمی یا وجودی بودن ان و با صرف نظر از اینکه مجعول بالذات و یا بالتبع باشد چه جایگاهی در نظام احسن الهی دارد " پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد رابطه قاعده امکان اشرف با احسن بودن نظم هستی : به بیان ملا صدرا ، قاعده امکان اشرف بدون اختلاف نزد حکما پذیرفته شده است . این قاعده را ارسطو در کتاب السماء و العالم طرح کرده ، و ابن سینا آن را در الشفاء و التعلیقات و هم چنین دیگر کتاب های خود مورد استفاده قرار داده است . سهروردی بعد از ابن سینا به همین قاعده توجه کرده و در همه کتاب هایش از آن استفاده کرده است .سپس ملا صدرا این قاعده را اصل شریف برهانی دانسته و از ان به عظمت یاد کرده است.او در بیان مفاد قاعده امکان اشرف نوشته است : " قاعده امکان الاشرف مفادها انّ الممکن الاشرف یجب ان یکون اقدم فی مراتب الوجود من الممکن الاخس و انّه اذا وجد الممکن الاخس فلابدّ ان یکون الممکن الاشرف منه قد وجد قبله" بدین ترتیب مفاد این قاعده این است که ممکن اشرف در مراتب وجود باید اقدم از ممکن اخس باشد .از این رو اگر ممکن اخس موجود است بنا چار قبل از آن باید ممکن اشرف نیز موجود باشد.ملا صدرا در عبارت دیگری چنین آورده است : " و هو انّ کلّما هو اقدم صدورا من المبدا الاول و هو اشرف ذاتا و اقوی وجودا." این قاعده چند پیام دارد: 1- ضرورت وجود اشرف نسبت به شریف و خسیس 2- تقدم وجود اشرف و شریف بر خسیس 3- در سیر نزولی آنچه به مبدا اول نزدیک تر است از حیث ذاتی و وجودی اشرف و اقوی از دیگران است. " شرافت و خسّت مذکور در قاعده مزبور شرافت ارزشی نیست بلکه وجودی است و تقدم ملحوظ در آن نیز زمانی نبوده بلکه ذاتی است." مبنای این قاعده اصل امتناع صدور کثرت از واحد است از این رو امکان صدور اشرف و اخس با هم از مبدا اول محال است . هم چنین طبق قاعده امکان اشرف تأخّر اشرف از شریف و اخس نیز محال است. تبیین نظام احسن مجموعه هستی : مدعای این مقام این است که مجموع عالم از حیث مجموع به لحاظ نوع ، شخص، ماهیت و حقیقت بر بهترین نظام ممکن استوار است برهان لمّی بر این مدعا از این قرار است: 1-جهان هستی به منزله واحد شخصی است که وحدت او هم حقیقی است نه اعتباری 2-فاعل و غایت هر چه دارای وحدت شخصی حقیقی باشد خدای سبحان خواهد بود و لذا آن چیز احسن ما یتصور است . در نتیجه این مقدمات ، جهان هستی به منزله واحد شخصی احسن مایتصور است . برای تبیین استدلال قیاسی یاد شده اشاره به چند نکته لازم است: الف- اثبات مقدمه اول: جهان هستی از حیث مجموع ، در حقیقت دارای وحدت حقیقی است . واحد حقیقی آن است که اجزای پراکنده شیء به سبب تاثیر و تأثر متقابل و حکومت نظام علی بر آن اجزا در ذات به یکدیگر متعلق باشند ؛ در نتیجه دارای اثر تازه ای می باشند .پس از اجتماع آن اجزای پراکنده ، یک موجود حقیقی پیدا می شود که دارای اثری حقیقی است ولی در وحدت اعتباری ، غیر از اجزا چیزی به نام مجموع دارای وجود حقیقی نیست . ب- اثبات مقدمه دوم: فاعل و غایت هر چه دارای وحدت شخصی حقیقی باشد خدای سبحان خواهد بود و لذا آن چیز احسن مایتصور است.وقتی عالم واحد حقیقی باشد باتوجه به این که هستی عالم عین ذات آن نیست بلکه در هستی متکی به غیراست آن غیربه طور قطع از عالم هستی خارج و مقوم آن خواهد بود. در این صورت هستی این غیر باید عین ذات آن باشد .چیزی که هستی آن عین ذاتش باشد واجب الوجود است. پس طبق قانون علّی و معلولی مجموعه نظام هستی متکی به واجب الوجودی است که علت فاعلی و غایی آن مجموعه شناخته می شود. مجموعه عالم چون علت فاعلی و غایی ان حق تعالی است احسن مایتصور او یمکن قلمداد می شود زیرا خداوند واجب الوجود من جمیع الجهات است و هیچ نقصی در او قبل تصور نیست از این رو طبق قانون عنایت مجموعه نظام هستی بهترین نظام ممکن است. اگر نظامی غیراز نظام موجود فرض شود آن نظام از حیث ماهیت یا عین این نظام یا مخالف با این نظام خواهد بود که هر دو احتمال باطل است. وقتی تصور نظامی دیگر به طور مطلق محال باشد قطعا مجموعه نظام هستی بهترین نظام ممکن شمرده خواهد شد ، نظامی که بهتر از آن قابل تصور نیست بنا براین شر نمی تواند به مجموعه عالم هستی راه پیدا کند چون امکان ندارد از خیر محض که خداوند است شر به وجود آید.از این رو اثبات شده که شر امری عدمی است . در مورد برهان انّی که پی بردن از معلول به علت است با اندیشه و بررسی موجودات جهان طبیعت به درک نظم ، دقت و ظرافت آن موجودات پرداخته تا به این نتیجه رسیده شود که جهان امری منظم و مصون از شر هرج و مرج و آشفتگی است بنابر این جهان موجود بر اساس نظام احسن و متصف به آن است. نتیجه گیری : از دیدگاه ملا صدرا مجموعه هستی به عنوان مجموعه واحد و عالم مجردات از نظر نوع و شخص و نیز جهان مادی از نظر نوع بر اساس براهین لمّی و انّی و هم چنین بر اساس قاعده امکان اشرف از بهترین ساختار ممکن بر خوردار است. بنا براین از دیدگاه حکمت متعالیه ، نظام هستی نظام احسن است . او این مطلب را برای همه افراد اعم از عارف ،حکیم و متکلم قابل اثبات می داند . در دید گاه او، احسن بودن نظام هستی دارای مبانی مستحکم عرفانی ، فلسفی و کلامی می باشد که بر اساس هر یک از علوم سه گانه مزبور قابل اثبات است .این مطلب در هر سه علم بر اساس مطلق بودن صفات خدا در سه جهت علم ، قدرت و جود مورد بررسی قرار می گیرد. از مباحث مطروحه نتایج زیر قابل استنتاج است: 1-مجموعه جهان هستی به عنوان واحد ، مجموعه ای بی نظیر و دارای بهترین نظم هستی است؛ چون مجموعه عالم هستی متشکل از موجودات مجرد و مادی دارای ماهیت کلی و صورت نوعیه واحد است و از این رو معلول بلا واسطه حق تعالی و مطابق با نظام احسنی است که متعلق علم عنایی است. 2-عالم مجردات نیز از نظر نوع و شخص از بهترین ساختار ممکن بر خوردار است که هیچ گونه نقصی در آن راه ندارد . 3-جهان مادی از جهت نوع از بهترین نظام ممکن بر خوردار است ؛ چون در سیر نزولی از فیض الهی بهره مند و در سیر صعودی نیز به سوی او در حرکت است . به طور کلی بر اساس مبانی حکمت متعالیه نظام هستی بهترین نظام ممکن است و ملا صدرا از آن با این عبارت یاد می کند: « کل وجود الهی بالضرورة یکون فی غایه الحسن و البهاء.» منابع و مآخذ نظام احسن در جهان هستی ، جوادی آملی ، عبد ا... ، انتشارات اوج عدل الهی ، مطهری مرتضی ، انتشارات صدرا رحیق مختوم ، جوادی آملی ، ج1 حکمت متعالیه ، ملا صدرا ، ج 2 ، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا حکمت متعالیه ، ملا صدرا ، ج 7 ، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا نشریه معرفت فلسفه سال ششم ، شماره دوم ، زمستان 87 شرح منظومه ، سبزواری ، ملا هادی ، به تصحیح حسن زاده آملی ج3
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد